httpswwwaparatcomvJj2e8 httpswwwyoutubecomwatchvC5G1wTWZ1c يک کتاب سه فيلم شبهاي روشن نوشته فئودور داستايوسکي داستان شبهاي روشن داستان همه ماست داستان تنهايي و خيال پردازي، داستان ناکامي و درد تنهايي مطمئناً داستايوفسکي بي دليل شخصيت اصلي داستانش را بي نام انتخاب نکرده است او ميخواسته هر خواننده اي نام خودش را به جاي شخصيت اصلي بگذارد با او همذات پنداري کند و با او درد بکشد درد مشترک تنهايي داستان بعد از اتمام آخرين کلماتش به پايان نميرسد ذهن مخاطب بعد از آخرين کلمات کتاب داستان را ادامه ميدهد زيرا بارها بعد از حوادث اينچنين زندگي براي ما ادامه داشته است زندگي همراه با درد و حسرت بهترين توصيف آن احساسات ادامه دار بعد از اتمام کتاب را حميد مصدق بسيار زيبا به زبان شعر گفته است حرف را بايد زد درد را بايد گفت سخن از مهر من و جور تو نيست سخن از متلاشي شدن دوستي است ، و عبث بودن پندار سرور آور مهر آشنايي با شور ؟ و جدايي با درد ؟ و نشستن در بهت فراموشي يا غرق غرور و ما هميشه اين تنهايي را استفراغ ميک
آخرین جستجو ها